تاریکی درون تاریکی

تاریکی درون تاریکی دروازه ای به تمام ادراک

تاریکی درون تاریکی

تاریکی درون تاریکی دروازه ای به تمام ادراک

واژه های حقیقی، متناقض جلوه می کنند.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۸ فروردين ۹۸، ۰۱:۴۴ - یه بنده خدا
    عجب!
  • ۴ شهریور ۹۴، ۱۲:۴۷ - amir
    سلام
  • ۱۵ بهمن ۹۳، ۲۱:۳۹ - دیجی نقد
    ممنون

غزل 14

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۷ ب.ظ

غزل 14

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب


گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم  بدار

خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب


خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب


ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب


می نماید عکس می در رنگ روی مهوشت

همچو برگ ارغوان بر صفحه ی نسرین غریب


بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

گرچه نبود در نگارستان خط مشکین غریب


گفتم ای شام غریبان طرّه ی شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب


گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نبود گر نشیند خسته و غمگین غریب


برای شنیدن فایل صوتی این غزل اینجا را کلیک کنید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی